یک کارشناس ارشد مطالعات منطقه‌ای گفت: ایجاد بستر برای حضور و نفوذ رژیم صهیونیستی و سلفی ها، گناه نابخشودنی آذربایجان به شمار می رود اما برای مقابله با آن نباید تعادل و موازنه قدرت در منطقه قفقاز را به نفع سایر بازیگران بر هم زد.

به گزارش مرور نیوز، سعید ربیعی، کارشناس ارشد مطالعات منطقه‌ای در تحلیلی با عنوان "چشم ها را باید شست طور دیگر باید نگریست؛ تحلیل محیط سیاسی امنیتی قفقاز از منظری دیگر" نوشت:

6 مهر 1399 بود که جنگ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر قره باغ در یک محیط غافلگیری و بدون وجود نشانه ها و کدهای اطلاعاتی هشدار دهنده آغاز شد و در نهایت به بازپس گیری بخش از اراضی مورد اختلاف و اشغالی در قره باغ منجر شد.

در این جنگ، برخی از مؤلفه ها و متغیرهای مهم دیده شد که بر روند تحولات آینده تأثیر داشته و درنظر گرفتن آنها در تحلیل امنیت ملی ایران اهمیت بسزایی دارد چراکه این مؤلفه ها می تواند در طولانی مدت، موجب خارج شدن سیستم ژئوپلیتیکی قفقاز از حالت تعادل و بروز اخلال در فرآیندهای فضای جغرافیایی و زیستگاه انسان‌ها شود. علائق ژئوپلیتیکی ترکیه در منطقه قفقاز، دریای خزر و آسیای میانه و نقش آفرینی این کشور در جنگ به نفع آذربایجان، نفوذ سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در قالب شرکت های اقتصادی و لجستیکی در آذربایجان و استفاده از نیروهای سلفی جهادی در جنگ قره باغ توسط ترکیه و آذربایجان از جمله مؤلفه ها است. نحوه مواجهه روسیه به عنوان قدرت اول منطقه قفقاز نسبت به بحران ژئوپلیتیکی این سیستم جغرافیایی و سکوت معنادار ایالات متحده آمریکا و برخی از دولت های دیگر در برابر بحران ژئوپلیتیکی قفقاز، واقعیت دیگری است که بر پیچیدگی وضعیت این منطقه افزوده است. بنابراین عقل استراتژیک حکم می کند که جمهوری اسلامی ایران باید برای تحقق اهداف سیاست خارجی و منافع ملی خود، راهبردهای امنیتی اطمینان بخش را تدوین و در دستور کار قرار دهد که این نیز بدون  برخورداری از اطلاعات راهبردی و درک عالمانه از واقعیات محیط جغرافیایی قفقاز امکان پذیر نیست. اما  به نظر می رسد جهت گیری رسانه ای و بخشی از فضای نخبگی در کشور که به دنبال تحلیل صحیح تحولات قفقاز و تأثیر آن بر امنیت ملی ایران هستند، دچار نوعی خطای محاسباتی و غفلت از بررسی قفقاز از یک منظر بالاتر هستند که تلاش می شود در این نوشتار بدان پرداخته شود.

در تحلیل های مربوط به تحولات قفقاز، چند گزاره تحلیلی به چشم می خورد از جمله:

  1. ترکیه و آذربایجان به دنبال تغییر مرزهای سیاسی هستند.
  2. کریدور زنگزور هدف نظامی آذربایجان و ترکیه است که با اجرای آن، دسترسی ایران به ارمنستان قطع خواهد شد.
  3. اقدام آذربایجان در توقف کامیون های ایرانی، یک تست برای قطع کامل دسترسی ایران است.
  4. به زودی ترکیه و آذربایجان جنگ دیگری را علیه ارمنستان اجرا خواهند کرد.

در این نوشتار تلاش می شود از دریچه و منظری متفاوت از آنچه که رسانه ها و کارشناسان دغدغه مند و دلسوز برخی از کشورهای منطقه ترسیم کرده اند و منظومه فکری افکار عمومی را بر اساس آن جهت داده اند، به این گزاره ها پرداخته شود:

الف) تهدید تغییر مرزهای ژئوپلیتیک

در حالی گفته می شود آذربایجان به دنبال اتصال و تصرف سرزمین نخجوان و آذربایجان و قطع دسترسی ایران به ارمنستان است که نشانک ها و کدهای اطلاعاتی دقیق و مستند این گزاره را تأیید نمی کند. باید در نظر گرفت که آذربایجان در حالی با حمایت سیاسی، اطلاعاتی و نظامی ترکیه جنگ قره باغ را آغاز کرد که چند قطعنامه سازمان ملل متحد، از حق حاکمیت آذربایجان بر سرزمین های اشغالی تصریح و تأکید داشته و همسایگان آذربایجان از جمله جمهوری اسلامی ایران و همچنین بازیگران منطقه ای و جهانی البته با انگیزه های گوناگون، این هدف نظامی آذربایجان را مورد حمایت قرار دادند. در حقیقت، روند رخدادها و فضای منطقه در آن در آن مقطع به سمتی پیش رفت که تعلقات ژئوپلیتیک و اهداف استراتژیک بازیگران جهانی و منطقه ای یعنی روسیه، آمریکا، جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و آذربایجان و... در موضوع بازپس گیری اراضی اشغالی قره باغ، البته با مقاصد و انگیزه های متفاوت به یکدیگر پیوند خورد. در چنین شرایطی، اقدام نظامی آذربایجان علاوه بر حقوق بین الملل، از منظر سیاست بین الملل نیز توجیه پذیر بود. اما اینکه این موضوع موجب جاه طلبی و گستاخی آذربایجان در تغییر مرزهای ژئوپلیتیک منطقه و قطع اتصال ایران با ارمنستان شود، قابل تأمل به نظر می رسد به خصوص اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی و مقامات جمهوری اسلامی ایران به روشنی موضع کشور را نسبت به این موضوع از قبل اعلام کرده اند و برگزاری رزمایش نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران نیز هشدارها و پیام های لازم از عزم جمهوری اسلامی ایران در دفاع از منافع ملی و امنیت ملی خود در مرزهای ایران با ارمنستان و اذربایجان را به نمایش گذاشت.

نکته دیگر که می تواند مانع از این اقدام آذربایجان و ترکیه شود، عضویت ارمنستان در  سازمان پیمان امنیت جمعی ( CSTO ) است که اتفاقاً ریاست دوره ای آن اخیراً به ارمنستان رسیده است. بر اساس  این معاهده نظامی و چندمنظوره، حمله نظامی به یکی از امضاکنندگان پیمان به منزله تعرّض به همه‌ امضاکنندگان تلقی می‌شود و همه یکجا به دفاع برمی خیزند. ممکن است سؤال شود که چرا در زمان جنگ قره باغ در مهرماه سال 1399 روسیه و سایر اعضاء اقدامی در حمایت نظامی از ارمنستان انجام ندادند؟ پاسخ را مقامات روسیه به روشنی بیان کرده اند که  تعهدات روسیه در سازمان پیمان امنیت جمعی درحالی که شامل امنیت ارمنستان می شود، منطقه قره باغ را دربرنمی گیرد چراکه جزو قلمرو ارمنستان محسوب نمی شود. به همین دلیل، ارتش ارمنستان در خلال جنگ اخیر تلاش کرد با گسترش دامنه جنگ به قلمرو جغرافیایی اش، روسیه را در حمایت از خود به صحنه بکشاند و در بحبوحه جنگ نیروهای ارمنی با هدف تحریک آذربایجان، برخی از شهرها و مناطق مسکونی آذربایجان را مورد هدف قرار دادند تا با پاسخ متقابل آذربایجان، زمینه برای ورود روسیه بر اساس آن معاهده امنیتی فراهم شود اما آذربایجان از این اقدام امتناع ورزید و دایره درگیری نظامی را گسترش نداد، حال در چنین شرایطی بر اساس کدام مؤلفه و عامل توانمندساز، آذربایجان و ترکیه با تصرف خاک ارمنستان، به دنبال مواجهه با قدرت بزرگ این منطقه یعنی روسیه برآمده اند؟!

ب)کریدور زنگزور در نواز مرزی ارمنستان و ایران

در بسیاری از تحلیل های موجود نسبت به قفقاز، با تکنیک رسانه ای «بیان بخشی از واقعیت» و «پنهان سازی هدفمند نکات تکمیل کننده» مواجه هستیم.

گفته می شود، آذربایجان و ترکیه به دنبال ایجاد کریدور زنگزور در نوار مرزی ایران با ارمنستان و اتصال این کریدور از مسیر آذربایجان به نخجوان هستند. اما این گزاره به نوعی دچار تکنیک رسانه ای «بازنمایی» شده و اعلام نمی شود که دسترسی آذربایجان به نخجوان، در محور نهم قرارداد آتش بس 9 ماده ای میان آذربایجان و ارمنستان با حمایت روسیه اشاره شده که اتفاقاً مورد حمایت کشورهای منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران نیز قرار گرفته، لذا نباید طرح آن را موضوع و هدف ژئوپلیتیکی جدیدی محسوب کرد. بر اساس این قرارداد صلح، جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین می‌کند. کنترل حمل و نقل توسط ارگان‌های سرویس مرزی FSB روسیه انجام می‌شود. با توافق طرفین، ساخت زیرساخت‌های جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند می‌دهد، انجام می‌شود.

ج) کریدور زنگزور و قطع دسترسی ایران به اروسیا و اروپا

همان طور که بیان شد، دسترسی آذربایجان به ارمنستان در آن توافق 9 ماده ای مورد تأکید قرار گرفته است اما آیا این انگاره که با اجرا و ایجاد کریدور زنگزور، دسترسی ایران به اروسیا و اروپا قطع می شود، تحلیل صحیحی است؟ پاسخ روشن است، این کریدور بر اساس آن توافقنامه، به معنای تصرف سرزمینی نیست بلکه به معنای ایجاد خط آهن و مسیر جاده که بخشی از آن هم اکنون در جغرافیای زمین موجود است می باشد، طبق توافق قبلی، امنیت این کریدور با نیروهای روسیه خواهد بود. بنابراین قرار نیست دسترسی ایران به ارمنستان قطع شود بلکه با احداث پل و ترمیم زیرساخت ها در جاده دوم ارمنستان به موازات جاده فعلی، همچنان ترانزیت ایران به ارمنستان، اروسیا و اروپا برقرار خواهد بود.

  البته تردیدی نیست که جلوگیری از راه اندازی این کریدور به مصلحت جمهوری اسلامی ایران است اما راهکار آن ایجاد مزیت های ترانزیتی برای دسترسی آذربایجان به نخجوان از طریق خاک جمهوری اسلامی ایران است. ازقضا این موضوع به مصلحت آذربایجان و ارمنستان و ترکیه نیز خواهد بود که می تواند از طریق دیپلماسی آشکار و پنهان پیگیری شود. در صورت راه اندازی این کریدور، از آنجا که روسیه تأمین کننده امنیت و در حقیقت ضمانت اجرای این طرح محسوب می شود، ممکن است در جریان رقابت های منطقه ای با ترکیه، آن را قطع کند، یا اینکه از آن به عنوانی اهرمی برای کنترل آذربایجان و ارمنستان استفاده کند، در حالی که ترانزیت از طریق ایران، با توجه به زیرساخت های موجود و امنیت پایدار جمهوری اسلامی ایران، از ضمانت اجرایی بیشتری برخوردار است. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران می تواند با تکیه بر مزیت های ترانزیتی جلفا، آن را به هاب ترانزیتی قفقاز، اوراسیا و اروپا تبدیل کند.

  1. اقدام آذربایجان در توقف کامیون های ایرانی

گفته می شود آذربایجان در یک اقدام تحریک آمیز، از ورود کامیون های ایرانی به منطقه قره باغ ممانعت کرده است، اما این نکته بیان نمی شود که آذربایجان از هفته ها قبل از مسیرهای رسمی و غیررسمی دیپلماتیک، خواسته بود اولاً کامیون های ایرانی بار خود را در ارمنستان پیاده کنند و توسط کامیون ها و با پلاک ارمنی، بار به مناطق تحت کنترل ارمنستان در قره باغ برسد، از آنجا که این کامیون ها در بخشی از مسیر وارد خاک آذربایجان می شوند، از قبل هم می توان انتظار داشت که این موضوع زمینه ای برای افزایش سطح تنش با آذربایجان خواهد شد و آذربایجان به علت اینکه در بارنامه های این کامیون ها مقصد سفر آرتساخ(نام ارمنی قره باغ که سرزمین اشغالی است) ذکر شده و با پلاک مخدوش قصد ورود به منطقه را داشته اند، از ادامه مسیر آنها جلوگیری کرده است، در حالی که این ماجرا طوری تصویرسازی ژئوپلیتیکی شده است که گویا این یک آزمایش برای جلوگیری کامل و قطع دسترسی ایران به قره باغ و نشانه ای از وقوع جنگ آینده شده است.

پیشنهادات:

  1. در فضای سیاسی و رسانه ای با بکارگیری تمهیدات مؤثر، واقعیات منطقه برای افکار عمومی تبیین و توجیه شود و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز، به سمت تعادل پیش برود.
  2. در سطوح دیپلماتیک، بر پایه اقتدار ایجاد شده ناشی از رزمایش های افتخارآمیز نیروهای مسلح در شمال غرب کشور، به دنبال کاهش اختلافات و پیشبرد دیپلماسی حرکت و آذربایجان را وادار به جلوگیری از نفوذ و حضور رژیم صهیونیستی در مرزهای ایران کرد.
  3. در سطوح دیپلماتیک، عدم تردد کامیون ها به مناطق اشغالی پیگیری شود چون این ترددها به نوعی نقض حاکمیت آذربایجان و شناسایی مناطق اشغالی به صورت دوفاکتو خواهد بود.
  4. با استفاده از دیپلماسی در سطوح خارجی و بکارگیری ظرفیت های داخلی، مزیت های ترانزیتی میان آذربایجان به نخجوان را از مسیر ایران و جلفا تقویت و آن را به به هاب ترانزیتی منطقه تبدیل کرد و با این کار موضوع ایجاد کریدور زنگزور را از حیّزانتفاع انداخت.
  5. علاوه بر اینکه باید به صورت جدی، با تحرکات رژیم صهیونیستی در محیط پیرامونی ایران به ویژه در قفقاز مقابله کرد، اما این نباید به معنای غلطیدن کشور به دامان ارمنستان شود، بلکه روسیه را برای مقابله با سیاست های نئوعثمانیسم ترکیه و آذربایجان به میدان کشاند تا این بازیگر مهم منطقه قفقاز بر اساس مؤلفه های جغرافیایی و فضایی،  در این منطقه حضور پررنگ تر داشته باشد و هزینه های آن را نیز بپردازد.

جمع بندی:

  به نظر می رسد تحولات قفقاز با روایت ها و برداشت های ناقصی از سوی برخی از جریانات سیاسی و رسانه ای مواجه شده است و برخی رسانه ها نیز با بازنشر اخبار چندسال گذشته و دامن زدن به رجزخوانی ها، به دنبال متورم سازی و بزرگ نمایی تهدید آذربایجان با هدف ایجاد خطای محاسباتی در میان مسئولان کشور و هدایت ظرفیت های اقتصادی، سیاسی و نظامی در حمایت از ارمنستان و افزایش شکاف و تنش میان ملت ایران و آذربایجان هستند. این در حالی است که فارغ از عملکرد دولتمردان آذربایجان، این کشور از منظر استراتژیک در قلمرو ژئوکالچر جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و مکمل‌های فضائی و جغرافیایی از جمله خصیصه های طبیعی و انسانی، فرهنگی، اجتماعی و دینی در ماورای مرزهای ایران و آذربایجان به لحاظ ساختاری از تجانس برخوردار بوده و به لحاظ کارکردی نیز می تواند تأمین کنندة نیازهای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی کشور باشد. در نتیجه ایجاد تنش و اختلاف میان ایران و آذربایجان و درگیر کردن دستگاه محاسباتی ایران به کشورهای کوچک مانند آذربایجان که در دایره تهدید نظامی علیه ایران نمی گنجند، هدف استراتژیک آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود.  طبیعی است که تولید معمای امنیت برای آذربایجان، ناخواسته در میدان مورد نظر ایالات متحده آمریکا و در جهت هدایت بیشتر آذربایجان به دامان ترکیه و رژیم صهیونیستی نتیجه خواهد داد و ترکیه نیز به خوبی می داند چگونه از این موضوع برای افزایش وزن سیاسی خود در رقابت و گسترش حوزه نفوذ خود در کمربند شمالی مرزهای ایران، بهره برداری کند.

البته، اقدامات دولت آذربایجان در فضادادن به رژیم صهیونیستی در مرزهای ایران و استفاده از سلفی ها، اقدامی نابخردانه، گستاخانه و تحریک آمیز است که امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را با تهدید مواجه می کند، و قطعا باید به نحو مقتضی بدان پاسخ داده شود. ایجاد بستر برای حضور و نفوذ رژیم صهیونیستی و سلفی ها، گناه نابخشودنی آذربایجان به شمار می رود اما برای مقابله با آن نباید تعادل و موازنه قدرت در منطقه قفقاز را به نفع سایر بازیگران بر هم زد. بنابراین از دریچه ای متفاوت از فضاسازی ایجاد شده توسط رسانه ها که به دنبال بالابردن سطح تنش میان جمهوری اسلامی ایران و آذربایجان هستند باید به این تحولات نگاه کرد، لذا چشم ها را باید شست، طور دیگر باید نگریست...