«ک.گ.ب سازمان امنیتی قوی‌ای بود اما نظام در آن دوره اشراف امنیتی خاصی بر فعالیت این سازمان در ایران داشت؛ آن هم از طریق یک مامور دو جانبه در سفارت شوروی در تهران. اداره هشتم ساواک توانسته بود در ک.گ.ب ایران نفوذ کند و یک مامور دو جانبه داشته باشد که بعد از انقلاب هم این رابطه حفظ شد.»

به گزارش مرورنیوز، ماهنامه اندیشه پویا در شماره اخیر خود به بهانه ۷۵ سالگی حزب توده گفت‌وگویی را با سعید حجاریان، مشاور وقت اطلاعات نخست‌وزیری ترتیب داده است که خلاصه‌ای از آن را در زیر می‌خوانیم:

- در دفتر اطلاعات نخست‌وزیری معمولا پاکتی به دست ما می‌رسید که حاوی اطلاعاتی تایپ‌شده روی کاغذ و بدون امضا بود. بعد از چند نوبت با توجه به این که این اطلاعات را به برخی مقامات عالی‌رتبه کشور هم می‌دادند، مطمئن شدیم که فرستنده این پاکت‌ها حزب توده است.

- ک.گ.ب سازمان امنیتی قوی‌ای بود اما نظام در آن دوره اشراف امنیتی خاصی بر فعالیت این سازمان در ایران داشت؛ آن هم از طریق یک مامور دو جانبه در سفارت شوروی در تهران. اداره هشتم ساواک توانسته بود در ک.گ.ب ایران نفوذ کند و یک مامور دو جانبه داشته باشد که بعد از انقلاب هم این رابطه حفظ شد. بعد از بازداشت مقربی، ساواک شایعات زیادی ساخت و صحنه‌سازی‌های فراوانی کرد تا نشان دهد مقربی به دلیل تمرکز امنیتی ساواک بر او یا یک اتفاق لو رفته اما حقیقت چیز دیگری بود. مقربی را مامور دو جانبه ک.گ.ب که کارمند سفارت شوروی در تهران بود، لو داده بود.

- در ماه‌های اول پیروزی انقلاب همین مامور دو جانبه قرار ملاقات سعادتی، عضو ارشد مجاهدین خلق با دیپلمات سفارت شوروی را به اداره‌ هشتمی‌ها که تازه در دفتر امور انقلاب فعال شده بودند، اطلاع داد و باعث بازداشت سعادتی شد. وقتی ما به اطلاعات نخست‌وزیری آمدیم اداره‌هشتمی‌ها به بچه‌ها گفته بودند که چنین منبعی دارند.

- ابتدا از طریق مامور دو جانبه مطلع شدیم که کوزیکچین به زودی ایران را ترک خواهد کرد. بعد تیم تعقیب مراقبت کوزیکچین اطلاع داد که اتوموبیل کوزیکچین در حال خروج از تهران است. فکر کردیم دارد اشتباهی می‌رود اما به سمت غرب کشور رفت. به ما اطلاع دادند که او با ماشینش از تهران دارد خارج می‌شود و ما گفتیم به تعقیب او ادامه دهید اما متاسفانه در جریان تعقیب مراقبت او از چنگ ما گریخت.

- بخش ضد جاسوسی اطلاعات نخست‌وزیری مرتبا این موضوع را با مقام‌های عالی کشور در میان می‌گذاشت و از ایشان می‌خواست در خصوص احتمال نفوذ جاسوسان وابسته به بلوک شرق حساس باشند.

- من به افضلی مشکوک بودم. یک بار در یک جلسه داخلی که او نیز حضور داشت، تحلیلی ارایه کردم در خصوص تقویت قریب‌الوقوع نقش سعودی‌ها در معادلات خلیج فارس. گفتم که آمریکایی‌ها به زودی با تقویت جدی ناوگان هوایی و دریایی سعودی این کشور را به رقیبی برای ایران در خلیج فارس تبدیل خواهند کرد. چند روز بعد ناخدا افضلی عین همین حرف‌ها را در مصاحبه مطبوعاتی مطرح کرد. برایم عجیب بود. با او تماس گرفتم و گفتم شما چطور محتویات جلسه محرمانه امنیتی را در مصاحبه‌تان گفتید؟ خودش را به تجاهل زد.

- بعدها که کیانوری و مریم فیروز به یک خانه منتقل شده بودند، در دهه هفتاد، گاهی به آنها سر می‌زدم. در آن خانه جز کیانوری و مریم فیروز، عباس امیرانتظام و احمد مفتی‌زاده هم نگهداری می‌شدند. کیانوری در گپ‌وگفت‌هایی که داشتیم علیه امیرانتظام و مفتی‌زاده بدگویی می‌کرد. یک بار می‌گفت مفتی‌زاده دیشب زارزار می‌گریسته و نگذاشته کسی بخوابد. وقتی صبح از او پرسیدیم که چه شده گفته شوهر اوشین مرده است!

- کیانوری تا آخر عمر یک مارکسیست - لنینیست سر موضع باقی مانده بود. در تحلیل کلی هم نظام جمهوری اسلامی را تا آخر عمر قبول داشت. حرفش همان سیاست حزب در ابتدای انقلاب بود. بعد از دوم خرداد به من توصیه می‌کرد: «مراقب آمریکایی‌ها باشید! مبادا به آنها نزدیک شوید.» همچنان می‌خواست خط بدهد. همان طور که اول انقلاب معتقد بود جمهوری اسلامی دو جناح راست و چپ دارد، آن روز نیز همین اعتقاد را داشت و ما را چپ می‌دانست. کیانوری یک سیاست‌مدار ارتدوکس حرفه‌ای بود.