گزارشی از گرفتاری یک زن خیّر ایرانی در هندوستان
اسمش را گذاشته بودند مادر ترزای سرزمین جادویی شان.... همان سرزمین «نداشتهها» و «حسرتها» که دورترها در انتهای «فقر» و «نداری» به آمدنهای دختری دل خوش کرده که روزی، همه داشتههایش را حتی همان گیسوان بلند ابریشمیاش را به حراج گذاشته بود تا در همین نقطه که به خیالش تاب «نداری»، ستون محکمی برایش نگذاشته، عشق و مهرش را لبریز کند.