به عقیده کارشناسان، سیاست خارجی جدید آمریکا توجه بیشتری به مسائل انرژی و روابط اقتصادی خواهد داشت و همین مسئله رویارویی منافع روسیه و چین از یک سو و ایالات متحده از سوی دیگر در منطقه آسیای مرکزی را افزایش خواهد داد.

به گزارش مرور نیوز ، "آلکسی فنینکو" رئیس دانشکده سیاست جهانی دانشگاه دولتی مسکو در گفتگو با سایت خبری-تحلیلی «اوترا.رو» گفته است، با انتصاب "رکس تیلرسون" به سمت وزیر خارجه جدید آمریکا، واشنگتن اکنون تلاش خود را روی بیرون راندن روسیه از منطقه آسیای مرکزی متمرکز خواهد کرد.

به عقیده این کارشناس برجسته، ارتباط تیلرسون با شرکتهای نفت و گاز، این تصور را در ذهن بوجود می آورد که سیاست خارجی ایالات متحده بیشتر از گذشته به مسائل مربوط به نفت و گاز توجه خواهد نمود و این مسئله می تواند برای روسیه مشکلات جدی در مناطقی مانند قفقاز و آسیای مرکزی بوجود آورد.

فنینکو اطمینان دارد که در مرحله جدید، آمریکا به سیاست دوران "جورج بوش پسر" روی آورده و توجه اصلی خود را از اوکراین به سمت منطقه دریای خزر معطوف می کند. وی در این باره توضیح داده است: «بدین ترتیب آمریکا در گرجستان فعالتر عمل کرده، تلاش بیشتری برای نفوذ در جمهوری آذربایجان خواهد نمود، تلاش می کند تا روسیه از منطقه آسیای مرکزی بیرون راند و بهانه آن هم کار مستقل با جمهوریهای ترکمنستان، ازبکستان، و بویژه با قزاقستان است که برای مسکو اهمیت خاصی دارد. بنابراین روسیه باید انتظار تلاشهای جدید برای رویارویی بیشتر آمریکا با سازمان همکاری شانگهای و کاهش نفوذ این سازمان در منطقه آسیای مرکزی باشد.»

"پاول سالین" مدیر مرکز تحقیقات سیاسی دانشگاه دولتی مسکو نیز تردیدی ندارد که دولت جدید آمریکا حضور خویش در منطقه آسیای مرکزی را، بخصوص از لحاظ اقتصادی، افزایش خواهد داد. این کارشناس در گفتگو با «اوترا.رو» یادآور شده است: «آسیای مرکزی در حقیقت نقطه ضعف چین محسوب شده و مواضع سرسختانه آمریکا در این منطقه، دو کشور را بشدت در مقابل یکدیگر قرار خواهد داد. البته تنها سیاستهای دونالد ترامپ را نباید در این خصوص مقصر دانست، برای اینکه روسیه طی دو دهه اخیر به مرور نفوذ خویش در آسیای مرکزی را از دست داده و نفوذ چین و اروپا در منطقه افزایش یافته است.»

سالین افزود: «به همین دلیل روند کاهش نفوذ روسیه در این منطقه از قبل هم مشاهده می شد، ولی این مسئله بیشتر ابعاد اجتماعی و اقتصادی داشت و نه سیاسی. روسیه با درک اینکه از لحاظ توان اقتصادی قادر به پیشی گرفتن از چین یا کشورهای اروپایی نیست، تمرکز خود را به روی حضور سیاسی و نظامی در منطقه قرار داده و دقیقا به همین دلیل سازمان پیمان امنیت جمعی در آسیای مرکزی شکل گرفته است که کارآمدی خود را نیز ثابت نموده و کشورهای منطقه را راضی نگهداشته است. بعد از آن تصمیم گرفته شد تا برای ادامه همگرایی منطقه ای، ضروری است تا روی طرحهای اجتماعی و اقتصادی تمرکز نمود و به همین دلیل هم نظریه همگرایی اورآسیایی شکل گرفت.»

به گفته وی، «از همان ابتدا واضح بود که روسیه به تنهایی قادر به تحقق این همگرایی نیست، چرا که چین نفوذ بیش از حدی در منطقه دارد. دقیقا به همین دلیل هم طی سه چهار سال گذشته روسیه طرح یکپارچگی و هماهنگی پروژه های مشترک با چین و همگرایی اورآسیایی را مطرح کرده است و برای روسیه مهمترین هدف این است که به همه، بخصوص به شرکای چینی خود برابری و همسویی این طرحها را نشان دهد تا بتواند با پکن در این رابطه به توافق برسد. در حقیقت روسیه به تنهایی نمی تواند کشورهای منطقه را در حوزه نفوذ خویش حفظ کند و باید در این زمینه چین را با خود همسو کند.»

این کارشناس برجسته تاکید می کند: «آمریکا بعنوان سومین بازیگر بزرگ در منطقه، از قبل در آسیای مرکزی حضور داشته که این حضور به منافع این کشور در افغانستان مربوط می شود. اکنون نیز آمریکا فعالیت بیشتری برای تغییر جهت گیری از منطقه فراآتلانتیکی به سمت منطقه فرااقیانوس آرامی را آغاز کرده و سیاست خارجی خود در منطقه را با توجه به روابطش با چین مورد تجدید نظر قرار می دهد».

پاول سالین یادآور شده است: «اگر آنها با روسیه به توافق برسند، عوامل این توافق و این «معامله بزرگ» بر اساس مواضع مسکو در خصوص چین خواهد بود. و اینکه روابط روسیه و آمریکا در عرصه آسیای مرکزی به چه سمتی جهت گیری خواهد کرد، بستگی به این دارد که روسیه و چین چه توافقاتی با یکدیگر کرده باشند. همین مسئله هم مواضع آمریکا در خصوص حضور روسیه در آسیای مرکزی را رقم خواهد زد. اگر مسکو و اشنگتن بتوانند چنین معامله بزرگی را با هم داشته باشند، این مسئله عاملی برای همکاری دو کشور در منطقه آسیا و اقیانوس آرام خواهد شد و در این صورت دیگر رویاروی جدی بین این دو کشور بروز نخواهد کرد. ولی اگر آنها نتوانند با یکدیگر به توافق برسند، باید منتظر «شمشیر بستن از روی» دو کشور، از جمله در منطقه آسیای مرکزی بود.

وی می افزاید: در مجموع اینکه روابط روسیه و آمریکا در عرصه آسیای مرکزی به چه صورت خواهد بود، بستگی به توافق و یا عدم توافق در سیاستهای روسیه و چین در منطقه خواهد داشت. انتظار می رود که در صورت «سیاست هجومی آمریکا»، رهبران جمهوری‌های آسیای مرکزی تصمیم قاطع بگیرند که ارزش ندارد روابط آنها با روسیه در اولویت روابط با آمریکا قرار بگیرد. برای مثال، در دکترین سیاست خارجی ازبکستان آمده است: روسیه کشوری دوست است، ولی آمریکا هم دشمن آنها نیست. بر اساس این سند، «توسعه مداوم و تقویت همه جانبه روابط دوستانه با روسیه پاسخگوی منافع هر دو کشور بوده و باعث تقویت امنیت و ثبات در منطقه می شود. ضمن اینکه با وجود اهمیت روابط ازبکستان و روسیه، ادامه روند افزایش و متنوع سازی روابط اقتصادی-تجاری، همکاری‌های سرمایه گذاری و مشارکت در عرصه مقابله با تهدیدات فرامنطقه‌ای و تامین امنیت منطقه ای نیز ضروری است.»

سالین همچنین معتقد است که رهبران کشورهای آسیای مرکزی قبل از هر چیز روی منافع اقتصادی و سیاست چندجانبه گرایانه جهت گیری کرده و تمایلات شخصی در این بین هیچ نقشی بازی نمی کند. به گفته وی، به همین دلیل هیچ تصمیم عجولانه ای که به منافع اقتصادی آنها آسیب برساند، اتخاذ نخواهد شد و همین مسئله می تواند برگ برنده آمریکا در روابط آتی این کشور در منطقه بشمار آید.