«جریان اصولگرا مدت‌هاست به سوی نوعی پراگماتیسم منفی رفته است؛ یعنی برای نتیجه گرفتن گاهی باورها و اصول خود را زیر پا گذاشته است. این رفتار تصویر غالب از اصولگرایی را که تصویری اخلاقی و دینی بود، تغییر داده است.»

به گزارش مرور نیوز، روزنامه «اعتماد» نوشت: «تا زمانی که جریان اصولگرایی به جای بدنه اجتماعی به فرصت‌های حکومتی نگاه می‌کند، نمی‌تواند رفتار مردم‌سالارانه درستی از خود نشان دهد و همواره در پی مدیریت امور از بالا خواهد بود.» این تحلیل امیر محبیان، تحلیلگر اصولگرا و موسس حزب نواندیشان از چرایی شکست‌های پی‌در‌پی جناح راست در انتخابات است. البته این نگاه محبیان به این معنا نیست که جناح راست اصولش را زیر پا نگذاشته است. اتفاقا این تحلیلگر سیاسی معتقد است که جریان راست مدت‌هاست که به سوی نوعی پراگماتیسم منفی رفته است؛ یعنی برای نتیجه گرفتن گاهی باور و اصول خود را زیر پا گذاشته است. هشدار او به همفکرانش، تبدیل شدن به عروسک سیاسی است؛ عروسکی که چون دیگران او را تغذیه و هدایت کرده‌اند، از بدنه اجتماعی قدرتمندش فاصله گرفته است.

گزیده این گفت‌‌‌وگو را با هم می‌خوانیم:

- جریان اصولگرا با توجه به ریشه‌های قدرتمند عقیدتی و اجتماعی برای حفظ موقعیت خود باید تغییرات بسیاری را به عمل آورد و شاید مهم‌ترین آنها تغییر در نگرش است. نوع نگاه به ارتباط با حاکمیت باید تغییر کند.

- تا زمانی که در تعاملات سیاسی جریان اصولگرا به جای بدنه اجتماعی حامی خود به فرصت‌های حکومتی نگاه می‌کند، نمی‌تواند رفتار مردم‌سالارانه درستی از خود نشان دهد و همواره در پی مدیریت امور از بالا خواهد بود؛ اقدامی که همیشه نارضایتی نخبگان و فرهیختگان اصولگرا را به دنبال داشته است.

- جریان اصولگرا مدت‌هاست به سوی نوعی پراگماتیسم منفی رفته است؛ یعنی برای نتیجه گرفتن گاهی باورها و اصول خود را زیر پا گذاشته است. این رفتار تصویر غالب از اصولگرایی را که تصویری اخلاقی و دینی بود، تغییر داده است.

- جریان اصولگرا باید روی پای خودش بایستد نه روی پای دیگران! این جریان تا زمانی که چشم به دستانی دیگر دارد که او را یاری کنند، باید بپذیرد که نمی‌تواند برای خود مسیر دقیقی طراحی کند. موتور محرکه تشکیلاتی اصولگرایان باید در بدنه اجتماعی قدرتمند آنها باشد. نباید فراموش کرد اگر دیگران تو را تغذیه و هدایت کنند، هیچ‌وقت چیزی بیشتر از یک عروسک سیاسی نخواهی بود.

- سال‌هاست روش شیخوخیت در میان اصولگرایان کاریزمای خود را برای تاثیر‌گذاری از دست داده است ولی اصولگرایی نتوانسته است که روش دموکراتیک تصمیم جمعی را جایگزین آن کند. ما فعلا در برزخ عبور از یک روش هدایت جناح و عدم تاسیس روش جدید هستیم. ظهور بازیگران کوچک ولی پرآسیب در این خلأ رخ داده است.

- باید روشن کنیم که اصولگرایان واقع‌گرا نیستند، واقع‌بین هستند. تا از فروافتادن در دامان فرصت‌طلبی و قدرت‌طلبی و حتی دنیاگرایی در امان بمانیم و نیز باید تاکید کنیم که اصولگرایان، آرمان‌گرای متوهم هم نیستند. اصولگرایان آرمان‌گرایان واقع‌بین هستند یا بهتر بگوییم باید باشند.

- در اصولگرایی ظرفیت عقلانیت جمعی خوبی وجود دارد اما در تصمیمات اتخاذ شده لزوما این عقلانیت جمعی را نمی‌بینیم زیرا اکوسیستم تصمیم‌گیری اصولگرایان دچار اختلال شده است.

- پیشنهاد من مجلس عالی اصولگرایان است.

- ما نمی‌توانیم از دین و ارزش‌های آن به عنوان موتور محرکه خود در اجتماع نام ببریم ولی کردار ما خلاف اخلاق یا ارزش‌های دینی باشد زیرا در این صورت جامعه ما را ناصادق و فاقد خلوص خواهد دانست.

- باید ما تعریفی را از روند تحقق ارزش‌ها در جامعه ارایه کنیم که اولا جامعه اصولگرایان را واجد شرایط لازم برای هدایت و مدیریت ارزشی-اجرایی جامعه بداند ثانیا جامعه با تمام ظرفیت‌های واقعی‌اش در خود احساس کند که جریان اصولگرا با متانت ارزش‌ها را مبتنی با واقعیات و ظرفیت‌های اجتماعی در چارچوب حرمت اشخاص با صبر به پیش می‌برد نه آن که ارزش‌های مقدس را چون چماقی بر سر مردم می‌کوبند و خود به حداقل‌ها هم پایبند نیستند.

- مردم عموما باور نکردند که اصولگرایان واقعا دغدغه آنها را دارند یا اگر پذیرفتند به توانایی آنها تردید کردند.

- اصولگرایان باید خلوص خودشان را به جامعه اثبات کنند و برای این کار نباید با قسم و آیه و ادعاهای پوچ یا غیر قابل اجرا در پی مردم بیفتند. خیر به‌ جای آن ما باید رابطه خود را با خدای‌مان اصلاح کنیم و شبهات قدرت‌طلبی و فرصت‌طلبی را از وجود خود بزداییم. اگر رابطه ما با خدا اصلاح شد خداوند رابطه ما را با دیگران اصلاح خواهد کرد. مشکل اصلی در درون ما است نه بیرون ما!