ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت از نفس افتاده در قبال بیشتر مسائل منطقه‌ای، قبل از اینکه به تحقق اهداف بزرگ خود فکر کند، به‌دنبال نوعی اقدامات و اهداف حداقلی و کم‌هزینه و در سقف کند کردن حرکت رقبا و کشور‌های مستقل به برنامه‌های مرحله‌ای و کوتاه‌مدت تکیه کرده است.

به گزارش مرور نیوز، ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت از نفس افتاده در قبال بیشتر مسائل منطقه‌ای، قبل از اینکه به تحقق اهداف بزرگ خود فکر کند، به‌دنبال نوعی اقدامات و اهداف حداقلی و کم‌هزینه و در سقف کند کردن حرکت رقبا و کشور‌های مستقل به برنامه‌های مرحله‌ای و کوتاه‌مدت تکیه کرده است. پرونده عراق برای امریکا یک نقطه عطف محسوب می‌شود و اگر نتواند از طریق سناریو‌های اختلال، آشوب یا تقلب و دستکاری در نتایج انتخابات، شرایط در روند‌های عراق را مدیریت کند، خروج و فرار از عراق و سوریه در دستور کار فوری آنهاست. در پرونده یمن، هیچ دستاورد سیاسی و نظامی را برای خود و متحدانش امکانپذیر نمی‌داند و لذا برای آزمودن شانس حداقلی یک نظام اسرائیلی عربی، فشار به سعودی را برای علنی کردن روابط با صهیونیست‌ها دنبال می‌کند و آن را شرط حفظ کیان سعودی پس از پایان دادن به جنگ در یمن قرار داده است. رژیم صهیونیستی که دغدغه‌های زیادی در داخل و در منطقه دارد، با وجودی که همه اهرم‌های لابی‌گری خود را در امریکا به کار گرفت تا بایدن را از نیاز به بازگشت به برجام منصرف کند یا آن را مشروط به اقدامات ویژه نماید، حالا دست به دامان روسیه شده تا یک تضمین امریکایی - روسی را برای جلوگیری از ساخت سلاح هسته‌ای از سوی ایران، کسب نماید. حال آنکه امریکا چاره‌ا‌ی جز بازگشت به برجام با کمترین هزینه یا امتیازدهی به ایران پیش‌روی ندارد و چشم‌انداز همین رویکرد را هم ایده‌آل نمی‌داند، ولی با توجه به اهرم‌های گوناگونی که ایران در اختیار دارد، باید امتیاز بدهد و تعهدات برجامی را با لطایف‌الحیل به حداقل برساند که شانس خود را کاهش می‌دهد. امریکا به جز مسائل منطقه‌ای در قفقاز و افغانستان و پروژه‌های نظامی در خلیج‌فارس و شرق اقیانوس هند و فرسایش طرح‌های نابودسازی اقتصاد لبنان و دغدغه میزان همراهی پاکستان در پرونده افغانستان و پیامد‌های گسترش نفوذ چین و سپس روسیه در افغانستان، رقابت و الزام‌های راهبردی با چین و روسیه را دارد و زمان را به زیان خود ارزیابی می‌کند. چشم انداز کوتاه‌مدت در مؤلفه‌های مهار و رقابت با چین و روسیه، منحنی افزایش تنش و گاه بحران را نشان می‌دهد و همین امر امریکا را واداشته که متحدان منطقه‌ای‌اش و رژیم صهیونیستی را در اولویت دوم دانسته و حتی قربانی کند. این احساس موجب شده عربستان، امارات، ترکیه و حتی رژیم صهیونیستی به دنبال گزینه‌های جایگزین برای خود باشند. ترکیه اردوغان دیگر در اولویت‌های بایدن و امریکا نیست که روسیه را برای صید کردن ترکیه تشویق می‌کند و روسیه را برای ساماندهی به نظم و مناسبات در غرب آسیا و خلیج فارس انگیزه دار کرده است تا محور ثبات‌سازی در منطقه قرار گیرد. امریکا هم به شرطی که بتواند روسیه را نسبت به موقعیت چین حساس نماید، آماده است با روسیه در برخی موارد مثل سوریه و نقش بازیگر ارشد در منطقه به توافق برسد که دیدار پوتین و بایدن آن را روشن‌تر می‌کند. البته امریکا از ظرفیت‌هایی که بتواند روسیه را تحت فشار قرار داده و هزینه توافق با روسیه را کاهش دهد، غافل نیست که باید به رخداد‌های قفقاز اشاره کرد. این چشم‌انداز به چین و روسیه انگیزه‌های محتاطانه‌ای داده است تا رفتار و سیاست‌های خود را تهاجمی و مطالبه‌گر کرده و نفوذ و موقعیت خود را در برخی حوزه‌ها افزایش دهند و همین امر دلیلی بر ضرورت یک سیاست روبه‌جلو و برنامه‌ریزی شده و مرحله‌ای و مطالبه‌گر و تهاجمی از سوی ایران است تا ویرانه‌های خروج و فرار امریکا از منطقه را در چارچوب اهداف و منافع ملی و منطقه‌ای خود، ساماندهی و از فرصت‌های موجود، بهره حداکثری داشته باشد. فرصت‌های نسبی در مذاکرات برجام و سیاست فعال با محیط پیرامونی و همسایگان و فعال کردن مقاومت در منطقه و آماده کردن یمن برای تنش‌آفرینی‌های راهبردی در منطقه است که شاید در اولویت قرار گیرند و ستون فقرات اقتصادی آن حفظ شود.