کشورهای استکباری به این نتیجه رسیده‌اند باید در قالب استعمار نو وارد برخی از کشورها شد‌‌‌‌‌، از طریق جنگ سخت نیز چندان نمی‌توان موفقیت‌های مورد نظر را کسب کرد؛ بنابراین سعی می‌کنند با جنگ نرم و عملیات روانی‌‌ به اهداف خود برسند‌.

به گزارش مرور نیوز، رسول هادی‌پور مسئول طرح و برنامه سازمان بسیج علمی طی یادداشتی با تببین اهمیت رسانه در عرصه جنگ نرم، تحلیلی از فضای رسانه‌ای کشور و نقاط ضعف و قوت آن ارائه کرده و رسانه را موشک بالستیک جنگ نرم دانسته و پیشنهاد داده که آموزش حین خدمت برای مدیران رسانه‌ای کشور، به صورت منظم و همیشگی، به منظور آشنایی آن‌ها با جدیدترین و اثر گزار ترین متدهای عملیات روانی و مقابله با جنگ روانی و همچنین تقویت عقبه‌ تئوریک با هدف تقویت جبهه انقلاب در این عرصه انجام گیرد.

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

« پایان جنگ سرد و اولویت‌های امنیتی کشورها، مطرح شدن بازیگران جدید و اهمیت نهادهای غیردولتی در جهان، موجب شده کشورها در جهت تامین منافع ملی خود ابزار و راههای جدیدی را بکار گیرند که مهمترین آنها را می‌توان بهره‌گیری از جنگ نرم و عملیات روانی دانست.

کشورهای استکباری به این نتیجه رسیده‌اند همانگونه که استعمار به شیوه‌های قدیم‌‌‌‌‌، جوابگوی نیازها و اقتضائات امروزه نیست و باید در قالب استعمار نو وارد برخی از کشورها شد‌‌‌‌‌، از طریق جنگ سخت نیز چندان نمی‌توان موفقیت‌های مورد نظر را کسب کرد؛ بنابراین سعی می‌کنند با تمرکز بر مسائل فکری‌‌‌‌‌، ایدئولوژیک و فرهنگی و در واقع با جنگ نرم و عملیات روانی‌‌ به اهداف خود برسند‌.

جنگ نرم با هدف تسخیر فکر و اندیشه ملت‌ها، نقش مهمی در سست نمودن حلقه‌های فکری و فرهنگی جوامع ایفا می‌کند. جنگ نرم که شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانه‌ای است، جامعه یا گروه هدف را نشانه می‌گیرد و بدون درگیری نظامی، رقیب را به انفعال یا شکست وا می‌دارد.

از آنجاییکه در جنگ نرم برای همه مخاطبان و همه سطوح سنی و لایه‌های اجتماعی برنامه ریزی شده؛ از همه شگردها، هنرهای تبلیغی مدرن و از همه امکانات و توانمندی‌ها استفاده می‌شود. بنابراین جمهوری اسلامی ایران با توجه به موقعیت حساس استراتژیک و ژئوپلیتیک خود ناگزیر است ضمن تقویت عرصه‌های فکری، فرهنگی و سیاسی، به بهره‌گیری بهینه از ظرفیت رسانه‌ای خود همت گمارد.

چنانچه بخواهیم تحلیلی بر فضای رسانه‌ای کشور در عرصه‌ی جنگ نرم و بررسی نقاط ضعف این عرصه در داخل جامعه ایرانی انجام داد باید گفت.

الف) عدم درک صحیح از «جنگ نرم»؛

جنگ نرم جنگی جبهه‌ای و همه‌جانبه است که در آن تمام بخش‌های یک جامعه و کشور درگیر نبردی بر سر موجودیت یا عدم موجودیت می‌شوند. با این حال متأسفانه، همانند اغلب بخش‌های فرهنگی کشور، در عرصه‌ رسانه نیز هنوز درک صحیحی از واژه‌ی «جنگ» در عبارت «جنگ نرم» وجود ندارد، چه آنکه «جنگ» نزاع بر سر «موجودیت» است و در صورت شکست جمهوری اسلامی در این جنگ نرم، بایستی ماهیت وجودی جمهوری اسلامی را پایان‌یافته تلقی کنیم. با این وجود، عملکردی که در عرصه‌ی رسانه‌ای کشور شاهد آن هستیم عملکردی متناسب با شرایط جنگی نیست.

ب) ضعف مفرط نیروی انسانی، چه در بخش مدیران و چه در بخش تحریریه؛

شاید بتوان مهم‌ترین ضعف رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی را در ضعف مفرط نیروی انسانی آن جست‌وجو کرد. متأسفانه باید گفت که اگر این ضعف در بین مدیران رسانه‌ها بیشتر از اعضای تحریریه نباشد، کمتر از آن نیست.

متأسفانه تا به امروز بسیاری از مدیران رسانه‌ای کشور، به دلیل عدم آموزش کافی، درک صحیح و راهبردی از مسئله‌ی رسانه ندارند و بسیاری از آن‌ها صرفاً به دلیل آنکه خبرنگار زیرکی بوده‌اند یا در تنظیم و ویراستاری خبر مهارت داشته‌اند به درجه‌ی مدیریت رسانه نائل شده‌اند، بدون آنکه در حوزه‌ی مدیریت منابع انسانی و به خصوص «کارکردهای راهبردی رسانه» و «فهم رسانه» مطالب کافی اندوخته و آن‌ها را در عرصه‌های مناسب آزموده باشند.

از طرف دیگر، خبرنگاران و اعضای تحریریه‌ها در رسانه‌های کشور نیز همچنان با متدهای آموزشی چند دهه‌ پیش فعالیت می‌کنند و اولاً، به دلیل نبود آموزشگاه‌های حرفه‌ای کافی در عرصه‌ رسانه در کشور و ثانیاً، به دلیل عدم آشنایی تعداد قابل توجهی از اساتید کشور با متدهای روز دنیا در عرصه‌ خبرنگاری و خبرنویسی، همچنان در حال و هوای خبرنگاران دهه‌ 60 به سر می‌برند و فعالیت‌های رسانه‌ای خود را بیش از آنکه «هدف‌محور» و «راهبردی» ببینند، «غریزی» و «واکنشی» می‌انگارند و به همین دلیل، معمولاً اغلب رسانه‌های کشور، بیش از آنکه بتوانند کارکرد رسانه‌ای داشته باشند و «مخالفان را منفعل»، «موافقان را کارآمد» و «خاکستری‌ها را جذب» کنند، تقریباً به رسانه‌های محفلی و بولتنی تبدیل شده‌اند که در بهترین حالت به محلی برای رجوع موافقان طیف فکری خودشان تبدیل می‌شوند.

ج) ضعف در منابع مالی و تعدد غیرعاقلانه‌ی رسانه‌های مشابه همسو؛

از جمله دیگر علل اصلی ضعف جبهه‌ی رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران کمبود منابع مالی کافی برای رسانه‌ها به منظور کسب جایگاه و وجهه‌ای بین‌المللی است، اما در این زمینه باید به این نکته‌ی اساسی توجه شود که فقر مالی رسانه‌های اصلی وفادار به جمهوری اسلامی بیش از آنکه از کمبود منابع مالی در نظام سرچشمه بگیرد، به نبود «مدیریت عاقلانه» در جبهه‌ رسانه‌ای کشور مربوط می‌شود.

تعدد غیرعاقلانه‌ رسانه‌های مشابه با کارویژه‌های یکسان، که بسیاری از تولیداتشان کاملاً شبیه به یکدیگر و به نوعی بازنویسی از همدیگر است، نه تنها «تکثر» رسانه‌های ارزشی محسوب نمی‌شود، بلکه اقدامی است غیرعقلایی که تنها موجبات سوخت‌وسوز فرصت‌ها و نابودی منابع مالی و همچنین سردرگمی مخاطب را فراهم می‌آورد.

به عنوان نمونه، می‌توان به پیامک چند خبرگزاری و سایت خبری در کشور اشاره کرد که تقریباً از لیست مخاطبان یکسانی برخوردارند و پیامک‌های این رسانه‌ها در اکثر موارد شبیه به یکدیگر و تنها به فاصله‌ی زمانی چند ثانیه ارسال می‌شود. این در حالی است که ارسال پیامک‌ها با چنین حجمی، منابع مالی نسبتاً فراوانی را مصروف خود می‌سازد. از طرف دیگر، تعدد سایت‌های کم‌بیننده و غیرحرفه‌ای نیز از جمله اقدامات توجیه‌ناپذیر در این عرصه است.

علاوه بر اسراف بیت‌المال، یکی از آفت‌های اساسی این اقدامات غیرعاقلانه «پراکندگی نیروهای حرفه‌ای» در میان رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی است، چه آنکه در برخی از موارد (هرچند اندک) شاهد آن هستیم که برخی از نیروهای رسانه‌ای جبهه‌ی فرهنگی انقلاب، پیش از آنکه حتی خبرنویسی و خبرنگاری را به طور کامل فراگیرند و تجربه‌ کافی در این زمینه کسب کنند، فوراً به عنوان سردبیر یک سایت خبری منصوب می‌شوند! همین امر موجبات سطحی شدن برخی از سایت‌های متعلق به جبهه‌ فرهنگی انقلاب را فراهم ساخته است. البته ناگفته نماند که تعداد قابل توجهی از سایت‌های متعلق به جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی از نیروهای حرفه‌ای و متعهد برخوردار هستند.

خلاصه آنکه اگر نیروهای حرفه‌ای رسانه‌ای نظام به جای پراکندگی در چند 10 خبرگزاری و سایت خبری و... در یک یا چند رسانه‌ قوی مجتمع می‌شدند، بدون شک تأثیرگذاری بیشتری از این رسانه‌ها شاهد بودیم.

د) عدم درک صحیح از کار جبهه‌ای در عرصه‌ رسانه؛

جنگ نرم یک جنگ جبهه‌ای است که در آن بخش‌های مختلف از قبیل رسانه، سینما، آموزش و پرورش و بخش‌های متعدد و مختلف دیگر بایستی با پیگیری «راهبردها»، «سیاست‌ها» و «برنامه‌ها»ی مشخص و مدون، عملکردهای خود را در نهایت به سمت «هدف واحد و مشخص» همگرا کنند.

خاصّه آنکه بایستی در ذیل هر کدام از این بخش‌ها نیز چنین رویکردی در سطح جزئی‌تر پیگیری شود. برای مثال، در حوزه‌ رسانه، اولاً عملکرد مجموع رسانه‌های نظام بایستی در قالب راهبردها و سیاست‌های مشخص و همگرا با سایر بخش‌ها به سمت هدفی واحد نیل کند و ثانیاً هر کدام از رسانه‌ها نیز بایستی عملکردهای فردی خود را «در عین متفاوت بودن از نظر شکل» در نهایت به یک سمت‌وسوی مشخص هدایت کنند.

با وجود عملکردی کاملاً هدفمند در عرصه‌ رسانه از سوی جبهه‌ استکبار، چنین هماهنگی و عملکرد هدفمند و راهبردی در رسانه‌های خودی دیده نمی‌شود و اگر نگوییم که بسیاری از رسانه‌های وفادار به نظام به دلیل منسجم و تشکیلاتی عمل نکردن، در نهایت به خنثی کردن دیگر رسانه‌ها و یا بازی در پازل دشمنان روی می‌آورند، در بهترین حالت باید گفت که تقریباً هیچ 2 رسانه‌ مدافع نظام در کشور وجود ندارد که به صورتی کاملاً تشکیلاتی و منسجم، در عین اختلاف شکل و ظاهر و رویکرد ظاهری، در نهایت چند راهبرد مشخص را دنبال کنند.

رسانه موشک بالستیک جنگ نرم است. لذا با توجه به آنچه گذشت بیش از پیش لزوم توجه به آموزش حین خدمت برای مدیران رسانه‌ای کشور، به صورت منظم و همیشگی، به منظور آشنایی آن‌ها با جدیدترین و اثر گزار ترین متدهای عملیات روانی و مقابله با جنگ روانی و همچنین تقویت عقبه‌ تئوریک این قشراز مدیران کشور مشخص می‌شود.»