روحانی که از ابتدا مخالف هر نوع کاندیدای «کمکی» بود دست آخر به معاون اولش رضایت داد تا بعد از گذشت از مخمصه رقابت‌ها با انصراف جهانگیری تنها کاندیدای ائتلاف «نومحافظه‌کارها» و «اطلاح‌طلبان» شود.س

به گزارش مرور نیوز، مسعود فروغی صاحب‌نظر در مسائل سیاسی طی یادداشتی نوشته است: حضور معاون اول دولت مستقر درحالی که رئیس دولت در انتخابات وارد شده است، جدی‌تر شد؛ پیش از این برای کاندیداتوری اسحاق جهانگیری به عنوان «کاندیدای پوششی» نام برده می‌شد، معنی ضمنی این عنوان که کمی تحقیرآمیز به نظر می‌رسد در مهمترین رسانه جریان نومحافظه‌کار با عنوان «سایه روحانی» کار شد.

جریان اصلاحات ابتدا اتفاقات ناگوار برای حسن روحانی را دلیل اصلی فشارها به وی جهت پذیرش کاندیدای پوششی عنوان می‌کردند، منظور از فشارها احتمالا مرحله تایید صلاحیت کاندیداها بود، هرچند «توجیه بودن» این دلیل هم از ابتدا به روشنی یکی از «ابزارهای فشار» به روحانی بود و اکنون کاملا منتفی شده. اما پیش از ظهر روز چهارشنبه آقای معاون اول کمی بیش از «سایه» ظاهر شد و اعلام کرد قصد «انصراف» ندارد! حالا شاید سنگینی سایه جهانگیری بر روحانی که با فشار اصلاح‌طلبان کاندیدا شد، محاسبات رئیس جمهور را تغییر دهد.

روحانی که از ابتدا مخالف هر نوع کاندیدای «کمکی» بود دست آخر به معاون اولش رضایت داد تا بعد از گذشت از مخمصه رقابت‌ها با انصراف جهانگیری تنها کاندیدای ائتلاف «نومحافظه‌کارها» و «اطلاح‌طلبان» شود. معنی اولیه کاندیداتوری جهانگیری به خودی خود علیه روحانی بود، در بهترین تعریف اتاق فکر اصلاحات معتقد بودند وی توانایی دفاع از عملکرد دولت را ندارد، مسئله‌ای که چند روز به‌عنوان نظر محفلی جهانگیری دست به دست شده بود اما طبق معمول تکذیب شد.

معنای اولیه حالا با تحقیر مضاعفی مواجه شده است، جهانگیری خودش را رقیب رئیسش معرفی کرد و حالا سه فرضیه بیشتر وجود ندارد:

اول اینکه نتایج اولیه پایش‌های اجتماعی علمی اصلاح‌طلبان را نسبت به آرای منفی جناب روحانی-که برای رئیس جمهور مستقر بالا است- نگران کرده، برای همین احتمال دو دوره شدن انتخابات بیش از گذشته می‌شود، ضمنا آثار اختلاف‌های سال 92 در رقبای روحانی در پایین‌ترین حد ممکن است، پس اگر قرار باشد انتخابات به دور دوم کشیده شود یعنی روحانی باید «یدکی» داشته باشد. اینکه مرعشی بگوید ما قاطعانه روحانی را بعنوان گزینه اول می‌شناسیم به این توصیف‌ها «تعارف بی‌مزه‌ای» حساب می‌شود.

حداقلی‌ترین حالت این فرضیه این است که روحانی بیش از گذشته زیر «سایه» اصلاح طلبان می‌رود، شاید این کار اصلاح‌طلبان جواب رضایت روحانی به ریاست لاریجانی بر مجلس دهم در مقابل عارف باشد، آنجا «تکرار می‌کنم» خرج نومحافظه‌کاران شد، اینجا روحانی برای دوباره رئیس جمهور شدن باید با معاون اولش هم رقابت کند!

در این فرضیه جهانگیری طبق گفته‌ی خودش با روحانی رقابت خواهد کرد، حتی در صورت پیروزی روحانی در انتخابات وی دولت دوازدهم را با «شش امتیاز منفی» شروع خواهد کرد، چون خودش نتوانست از دیوار بالا برود بلکه چند نفری کمک کردند! این حالت از گفته سال 94 مرحوم هاشمی مبنی بر اینکه «آقای روحانی 3 درصد رای داشت من حمایت کردم 51 درصد شد» هم تحقیرآمیزتر است.

برای همین است که اصلاح طلبان برای راضی کردن روحانی به «خاطره‌گویی» از هاشمی هم تمسک کردند: « آقای ‌هاشمی در آخرین صحبتی که با هم داشتیم به من گفتند که با آقای روحانی صحبت کردند و ایشان قول داده که کاندیدای ریاست جمهوری آینده ایران شود. آقای‌هاشمی از این امر راضی بود و گفت که توافق کلی بر این است که در کنار آقای روحانی، افراد دیگری نیز به عنوان کاندیدای در سایه وارد عرصه شوند»

فرضیه دوم، اجبار روحانی به بازی کردن نقش عارف سال 92 است، این حالت با توجه به تاکید اسحاق جهانگیری بر ماندن در صحنه انتخابات و همان نظرسنجی‌های اخیر دور از ذهن نیست، در آن صورت روحانی بعنوان سکاندار دولت یازدهم که مهمترین ایده‌اش -برجام- را هم عملی کرد ولی توفیقی در حل مشکلات مردم نداشت، شکست خورده‌ترین رئیس جمهور تاریخ ایران می‌شود.

فرضیه سوم این است که جناب معاون اول به سبک رئیس جمهور سابق عمل کند، یعنی اول بگوید من و آقای روحانی «مکمل» هستیم، بعد از فشارها مبنی بر اینکه کاندیدای پوششی را یک «دوپینگ انتخاباتی» و موجب بی اعتباری خودش و روحانی دید حرف از رقابت واقعی بزند و دست آخر هم برخلاف اظهارات صریحش «انصراف» دهد.

هرچند از کسانی که یک روز وعده صد روزه می‌دهند، روز بعد فراموش می‌کنند و آن را کم خردی تلقی می‌کنند، بعد دوباره وعده صد روز می‌دهند، چیزی بعید نیست، اما با حرکت انتحاری دیروز جناب جهانگیری مبنی بر اینکه «تا حالا در عمرم از چیزی انصراف ندادم» و اینکه «خودم می‌خواهم رئیس جمهور شوم» تنها راه کناره‌گیری از انتخابات تن دادن به مدل تقبیح شده‌ای است که سال‌ها توسط دولتی‌ها رد می‌‍شد: «بگو امروز مرخصی گرفتم» سال 92 که در سال 96 در قامت دیگری ظهور کرد.

باید دید روحانی و جهانگیری به رقابت تعجب آور تن می‌دهند یا تکرار آن‌چیزی که می‌گفتند بلای جان کشور است: «دروغ‌گویی»