شاهنامه در موسیقی ایرانی جایش خالی بوده و هست اما گاهی آثاری بر روی اشعار شاهنامه ساخته شده که دست برقضا برخی از آنان هم ماندگاراند.

به گزارش مرور نیوز، یاسر شیخی یگانه

روزی سردِ زمستانی بود که سوار بر پرایدم، از سرِکار به خانه بازمی‌گشتم. در راه یکی از دوستان قدیمی‌ام را دیدم. سوارش کردم که تا جایی برسانمش. احوال‌پرسی کردیم و راه افتادیم. دستِ برقضا سی‌دیِ اصلیِ «درفش کاویانیِ» شهرام ناظری را در ضبط ماشین گذاشته بودم و داشت می‌خواند:

چو بگذشت برآ فریدون دو هشت

ز البرز کوه اندر آمد به دشت

بر مادر آمد پژوهید و گفت

که بگشای بر من نهان از نهفت

فرانک بدو گفت کای نامجوی

بگویم ترا هر چه گفتی بگوی

پیش از آنکه فرانک پدرِ فریدون را به او معرفی کند، رفیق ما سکوت کرده بود و سراپاگوش شده بود. بی‌اختیار با هم سکوت کرده بودیم و می‌شنیدیم روایتِ فرانک برای فریدون را. رفیقمان دیگر باید می‌رفت. اما نام آلبوم را پرسید و رفت. بعدها فهمیدم که آلبوم را تهیه کرده و بارها و بارها شنیده است.

بعد از این ماجرا چند بار دیگر هم شاهد بودم که دوستانی با شنیدن آلبوم «درفش کاویانی» به آن علاقه‌مند می‌شوند و بیش از هر چیز جنبه‌ی داستانیِ اشعار و البته صدای گیرای ناظری آنها را مجذوب می‌کند.

حافظ، سعدی، مولوی، خیام، باباطاهر، عطار و دیگر شاعران ادبیات کُهن ایران، هر کدام به نسبتِ جایگاهشان در ادبیات، در موسیقی ایران هم جایگاه خودشان را دارند. کم یا زیاد، اندازه یا بیش از اندازه؛ به هر روی هر کدام از شاعران ادبیات کُهن اشعارشان یا در آواز یا در تصنیف‌ها به کار گرفته شده‌اند.

لیک فردوسی اینگونه نیست.

حکیم ابوالقاسم فردوسی در ادبیات ایران و تاثیرگذاری بر زبان پارسی به راستی که در بلندترین و مهمترین جایگاه قرار دارد و هیچ کسی هم نمی‌تواند تاثیر او بر زبان و ادبیات فارسی را انکار کند. لیک در این میان فردوسیِ بزرگ، در طول دوران‌ها، جایگاهی در میان اهل موسیقی نداشته است. از میان «شاهنامه»ی حکیمِ طوس، به جز چند بیت، چیز دیگری تصنیف یا آواز نشده است.

«آواز اساطیر»، «درفش کاویان» و «سیمرغ» را کنار بگذاریم. چند اثر دیگر می‌ماند که تمام و کمال اشعارشان از میان بیت‌های شاهنامه انتخاب شده باشد؟ متاسفانه باید پاسخ داد که یا اثر دیگری نیست یا اگر هم باشد، تعداشان از همین دو یا سه آلبوم فراتر نمی‌رود.

آهنگسازان موسیقی ایرانی دلایل خاص خودشان را دارند که سراغ شاهنامه نمی‌روند. این آهنگسازان یکسان بودنِ وزنِ اشعارِ شاهنامه را به عنوان مهمترین دلیل در این زمینه بیان می‌کنند. آنان معتقدند که برای موسیقی ایرانی بهترین قالب شعری غزل است و این موسیقی برای مثنوی چندان مناسب نیست. همچنین موسیقی ایرانی را برای روایت‌های داستانی مناسب نمی‌دانند.

باری، تجربه‌هایی هرچند اندک در این زمینه خلاف همه‌ی این گفته‌ها را اثبات کرده است.

هفده سال پیش آلبومی با عنوانِ «آواز اساطیر» منتشر شد که به شاهنامه‌خوانی اختصاص داشت. البته این شاهنامه‌خوانی به زبان کُردی بود. این اثر تا همین امروز شنیده می‌شود و به قطع در فرداهای بسیاری هم شنیده خواهد شد. این اثر سرشار از ریتم است و حتی کسانی که کُردی زبان مادریشان نیست هم آن را شنیده‌اند. این نخستین تجربه‌ی رسمیِ شهرام ناظری در آوازخوانی بر روی اشعار شاهنامه بود.

همین دو سال پیش و در اسفند 1394 بود که بار دیگر اثری از شهرام ناظری منتشر شد که محور اصلی‌اش «شاهنامه»ی فردوسی بود. ناظری این بار نه به زبان کُردی که با زبان پارسی، سراغِ داستان‌سُرایی براساس شاهنامه رفت.

او برای این کار داستان کاوه آهنگر و درفش کاویانی را برگزید. نامش «درفش کاویانی» و فرید الهامی آهنگسازش بود. ناظری این بار هم با همان لحنِ حماسی‌اش در آوازخواندن، بخش‌هایی از شاهنامه را خواند.

این اثر تمامِ جذابیت‌های شنیداری برای مخاطبان موسیقی ایرانی را دارد. ریتم‌ها، آوازها و قطعه‌های ضربی در این آلبوم همه چیز را شنیدنی کرده است. از سویی دیگر شنونده با شنیدنِ این اثر مجذوب داستان هم می‌شود و می‌خواهد اثر را تا پایان بشنود و بداند که پایانِ داستانِ کاوه، فریدون و ضحاک به کجا می‌انجامد.

«درفش کاویانی» ثابت می‌کند که بر روی شاهنامه هم می‌شود کار کرد و می‌شود اثری ساخت که مخاطب موسیقی ایرانی را مجذوب کند و در عین حال هم با بخش‌هایی از شاهنامه آشنا کند. شاید تنها شرط برای رسیدن به این منظور این باشد که هنرمند شیفته‌ی شاهنامه باشد و با این اثر زندگی کرده باشد.

از سوی دیگر و بی‌شک بسیارند کسانی مانند آن رفیق من که «درفش کاویان» را نشنیده‌اند و اگر بشنوند مسحورش می‌شوند. این نشنیدن‌ها باز هم بر می‌گردد به ضعف رسانه‌هایی مانند رادیو و تلویزیون که خوارک مناسبی برای شنوندگانشان ندارند و آثار ارزشمند موسیقی ایرانی را به درستی معرفی نمی‌کنند.

«سیمرغ»‌ هم یکی دیگر از معدود آثاری است که برای بخشی از شاهنامه ساخته شده است. خواننده‌ی این اثر همایون شجریان و آهنگسازش حمید متبسم است. این اثر در «چهارگاه»، «همایون»، «اصفهان»، «ماهور» و «نوا» ساخته شده و داستان «زال» را روایت می‌کند.

«سیمرغ» هم در نوع خود اثری قابل توجه است. جالب این که این اثر با ارکستر بزرگ سازهای ایرانی اجرا شد و در سازبندی ارکستر ایرانی هم برای خودش تحولاتی ایجاد کرد.

به هر روی آهنگسازان و خوانندگان موسیقی ایرانی باید بیش از این‌ها به شاهنامه بپردازند. «شاهنامه‌»ای که اثری ماندگار است اما هنوز جایگاهش در موسیقی ایرانی را پیدا نکرده است. شاید هنگامه‌ی این فرارسیده که اهل موسیقی نگاهی ویژه‌تر به شاهنامه داشته باشند و بخش‌هایی از این اثر ارزشمند را با موسیقی و آواز روایت کنند.