سحر دختر جوان طرفدار تیم استقلال تهران که هفته گذشته مقابل دادگاه خودسوزی کرده بود، دیروز بر اثر جراحات وارده درگذشت.

به گزارش مرور نیوز، سحر دختر جوان طرفدار تیم استقلال تهران ، معروف به دختر آبی که هفته گذشته بعد از اینکه برای گرفتن تلفن همراهش به دادسرا مراجعه کرده بود، متوجه شد که باید برای تحمل ۶ ماه حبس به زندان برگردد.

او بعد از شنیدن این خبر برآشفت و از دادسرا خارج شد و به گفته شاهدان درحالیکه فریاد می‌کشید و از موضوعی اعتراض داشت، اقدام به خودسوزی کرد و با ۹۰ درصد سوختگی از نوع درجه ۳ به بیمارستان منتقل شد.

خودسوزی سحر با واکنش‌های زیادی از جمله معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهور، پروانه سلحشوری و برخی از بازیکنان فوتبال را در پی داشت.

سحر دیروز بر اثر جراحات وارده به خاطر خودسوزی درگذشت.

این دختر چندی ‌پیش که به دلیل آنچه که پوشش غیرمناسب گفته شده است، بازداشت و پروند‌های برای او تشکیل ‌شده بود، در مراحل پیگیری پرونده و هنگام خروج از دادگاه در اقدامی غیرمنتظره ‌خودش را به آتش کشیده است.

پیش از این، خواهر این دختر درباره ماجرای خودسوزی به روزنامه شهروند گفته بود: «هفته آخر اسفندماه‌سال ۹۷ بود. بازی استقلال تهران و العین. خواهرم برای دیدن بازی به تهران ‌آمد. لباس مبدل هم پوشیده بود. کلاه‌گیس آبی و یک پالتوی بلند. وقتی ماموران قصد بازرسی ‌بدنی او را برای ورود به استادیوم داشتند، او به آن‌ها می‌گوید که دختر است تا به او دست نزنند. ما ‌خانواده مذهبی هستیم. همانجا هم ماموران او را بازداشت می‌کنند. چهارشنبه بود که ما به ‌دادسرای ارشاد رفتیم. بازپرس وثیقه ۵۰‌میلیون تومانی تعیین کرد. اما این پول نقد را همراه ‌نداشتیم. فردای آن روز یعنی پنجشنبه پول را به حساب واریز کردیم. اما کار از کار گذشته بود و ‌خواهرم تا روز شنبه در زندان بود.»

او توضیح داد: «روز شنبه او را با وثیقه آزاد کردیم. اما او رفتارش تغییر کرده بود. خیلی ناراحت و گوشه‌گیر شده ‌بود. البته خواهرم سابقه بیماری و اختلال روانی (دوقطبی) داشت. ما این‌ها را هم به دادیار گفتیم. اما فایده‌ای ‌نداشت. تا این‌که چند هفته بعد برای گرفتن گوشی موبایلش به دادسرای ارشاد مراجعه کرد. مثل ‌این‌که آنجا از کسی شنیده بود که باید ۶ ماهی زندانی شود. همین هم حال او را بدتر کرد. تا این‌که ‌به ما اطلاع دادند پرونده به دادگاه انقلاب رفته است.»

«سحر» روز حادثه به دادگاه مراجعه می‌کند، اما ظاهرا قاضی در مرخصی به سر می‌برده است و در ادامه آن اتفاق تلخ رخ می‌دهد.