نور نگاهی آسمانی را می شد در وجودش به تماشا نشست به تعبیر قدیمی ها و سالهای حماسه و ایثار و بچه های دفاع مقدس، نور بالا می زد. بوی شهادت می داد.

به گزارش مرور نیوز، از شهید همدانی خاطرات بسیار زیادی دارم. این خاطرات بیش از آنکه گفتاری و نوشتاری باشد تصویری است؛ آن هم تصاویری ارزشمند که از چهره شهید همواره در چشم دل من جاری است.

این تصاویر را در اجرای برنامه های یادواره شهدا و گرامی داشت فرهنگ ایثار و شهادت با حضور شهید همدانی درک کرده ام. یکی از ویژگی هایی که از رخسار نیکوی شهید همدانی بیشتر در خاطرم مانده چهره همیشه متبسم و روی گشاده ایشان است.


بی تردید گشاده رویی و تبسم دائمی محصول ایمان راسخ و قلب مطمئن است.

شب میلاد حضرت زینب(س) در مجاورت حرم با صفا و نورانی حضرت زینب(س) بود. برنامه شب میلاد را من بر عهده داشتم. وقتی از حاضران در جلسه نوای گرم و آسمانی «لبیک یا حسین» و «لبیک یا زینب» را تقاضا کردم، حال همه دگرگون شد.

شهید همدانی را می دیدم که در حالات عارفانه خودش به سر می برد. شوری در او ایجاد شده بود. توفیقی داشتیم که بیشتر با شهید همدانی گپ بزنیم.

یکی دو بار چایش را به من و دیگر دوستان تعارف کرد. شور و هیجانی خاص داشت. انگار ولوله ای درون او بود. همۀ ما دلداده اهل بیت هستیم و افتخار ما این است.

ولی احوالات ایشان خاص و عجیب بود. انگار حال سنگر و روزهای دفاع مقدس در وجود او متجلی بود. به تعبیر من عطر اتصال به آسمان و نفس تازه کردن در هوای آسمان را می شد از وجود او استشمام کرد.

نور نگاهی آسمانی را می شد در وجودش به تماشا نشست به تعبیر قدیمی ها و سالهای حماسه و ایثار و بچه های دفاع مقدس، نور بالا می زد. بوی شهادت می داد.

در پایان می خواهم نتیجه بگیرم در ایامی که در خدمت ایشان بودیم می دیدیم واقعاً در قامت یک خادم حرم حضرت زینب(س) یک خادم قدکشیده، به قامت بلند محبت حضرت زینب(س) خدمت می کرد.

شهید همدانی بیش از آنکه مدافع حرم باشد خادم حضرت زینب(س) بود و این برای ما درس است.

خاطره ای از «سید کمال هاشم زاده»
برگرفته از کتاب «ساعت شانزده به وقت حلب»؛ روایت هایی از زندگانی شهید حسین همدانی