روزی که ایران قهرمان آسیا شد و به المپیک صعود کرد، اسم او را بیش از هرکس دیگری می شنیدیم و باور نداشتیم که فقط چند ماه دیگر کنار ما خواهد ماند. 7 دی در تقویم ما بسکتبالی ها سیاه سیاه است.

به گزارش خبرنگار مرور نیوز، 7 دی روزی است که ما آیدینمان را از دست دادیم. لازم نیست بگوییم کدام آیدین! چه نیازی است به اضافه کردن "نیکخواه بهرامی" پس از نام آیدین؟ بی نهایت آیدین ثبت شده در شناسنامه ها و چه کسی اشتباه می گیرد این آیدین را با آن همه؟

7 دی آمد و باز خاطره تلخ 9 سال پیش را در دل های غمگینمان زنده کرد. پسر مغرور بسکتبال ایران درست چهل روز قبل از آنکه شمع های بیست و شش سالگی خود را فوت کند، در یک سانحه تصادف در جاده لعنتی چالوس به دیار حق شتافت و جامعه بسکتبال را به سوگ ابدی نشاند. آیدین اگرچه فرصت نکرد سال های زیادی را در تیم ملی بازی کند، اما چه کسی پرتاب های سه امتیازی او را از یاد می برد که یکی پس از دیگری بر روی حلقه می رقصیدند و وارد سبد می شدند؟

آیدین نیکخواه بهرامی 16 بهمن 1360 در خانواده ای تحصیل کرده به دنیا آمد و از سن 16 سالگی  در تیم های بسکتبال نوجوانان، جوانان، امیدها و تیم ملی بزرگسالان حضور داشت. سعید فتحی سرمربی پیشین تیم های جوانان و امید اولین فردی بود که استعدادهای آیدین را در سن پایین کشف کرد. مرد کم حرف بسکتبال ایران با وجود آنکه هیچگاه تمایلی به مصاحبه ندارد، اما نام آیدین را که می شنود نمی تواند سکوت کند. او اولین بار در سال 77 آیدین را دید و بازی پسر فقید بسکتبال ایران توجه او را به خود جلب کرد تا بلافاصله فتحی آیدین را به تیم امید دعوت کند.

سرمربی سابق تیم امید همواره از آیدین بعنوان  یک جوان شاداب، رک، صریح، ساده و صادق یاد کرده و بازی اش را خالص و بدون حرکات اضافه توصیف مى کند. سعید فتحی که همچنان آیدین را یکی از مطرح ترین بازیکنان ایران می داند در این باره مى گوید: " آیدین قبل از آنکه به تیم ملی دعوت شود در صبا باتری نقش تعیین کننده و بسیار موثر داشت. آیدین در اولین دوره حضورش در تیم ملی آنچنان درخشید که مایه دلگرمی من شد. خوشحال بودم که انتخابم انتخاب درستی بوده است و همچنان معتقدم او می توانست بسیار زودتر به تیم ملی دعوت شود چراکه برای رسیدن به اهدافش زحمت فراوان کشید و علاوه بر شرایط فیزیکی و تکنیکی، در مسائل روحی و روانی نیز بر خود مسلط بود."

آری آیدین برای رسیدن به هدفهایش روزهای زیادی را دور از خانه و خانواده تمرین کرد، زجر کشید و خستگی ناپذیر تلاش کرد، اما لب به شکوه نگشود تا توانست در سن کم نام خود را بر سر زبان ها بیاندازد. او در سالهای 82، 84 و 85 سه بار جام قهرمانی لیگ برتر را بالای سر برد و در سال 84 در سن 24 سالگی بهترین بازیکن ایران نام گرفت. افتخارات آیدین از سطح لیگ ایران هم فراتر بود. وی با تیم صباباتری قهرمانی غرب آسیا و جام باشگاه های آسیا را به دست آورد تا در نهایت با تیم ملی کشورمان بر قله آسیا ایستاد و آرزوی دیرینه حضور در المپیک را به جامعه بسکتبال ایران هدیه کرد اما خود نماند و به سوی المپیک پاکان رفت.

آیدین تنها یک قهرمان ورزشی نبود، بلکه در امور خیر نیز بر همگان پیشگامی می کرد و آنقدر مهربان بود که هربار جایی نام او به زبان می آید همه آهی از ته دل می کشند. دوستان و نزدیکان آیدین هنوز پس از 9 سال نتوانستهاند با جای خالی او کنار بیایند و نبودنش را باور کنند.

سامان ویسی بازیکن سابق تیم ملی ایران که از 16 سالگی با آیدین بزرگ شده بود، هنوز پس از گذشت این سالها آیدین را فراموش نکرده و با خاطرات به جا مانده و چند عکس یادگاری از او زندگی می کند. سامان درباره آیدین می گوید:" هیچگاه دوست نداشتم که راجع به آیدین سخن بگویم اما از طرفی معتقدم نسل بعد از ما هم باید این مرد بزرگ را بشناسند. او یکی از بهترین بسکتبالیستها و یکی از بهترین انسانهایی بود که می شناختم. آیدین خیلی خوب بود.... عجیب خوب بود...! خیلی مهربان بود و دوست نداشت کسی را آزرده خاطر کند. فکر نمی کنم کسی از آیدین خاطره بدی داشته باشد. من هنوز ماهی یکی دوبار خواب او را می بینم و همیشه هم خوابهایم خوب است.آیدین مثل برادرم بود و از وقتی رفت قسمتی از من را نیز با خودش برد. از بس که خوب بود فراموش نشدنی و جاویدان شد. همیشه دلتنگش هستم و 7 دی برایم بدترین روز دنیاست."

7 دی 86 آن جمعه سیاه، زمین یکسره از برف سپید بود و هوا از سرما یخ میزد. گویی آیدین با خود گرما را از این سرزمین برده بود.آنروزها شدت برف به قدری بود که هنوز همه زمستان 86 را آن سال برفی می نامند. آیدین حالا دور از هیاهوی زمین بازی آرام در گوشه دنج قطعه نام آوران خوابیده است و هرکس از قطعه 55 ردیف 50، شماره 12 بگذرد می بیند که همیشه خانهاش گلباران است. گویی تازه از یک قهرمانی برگشته و حلقه ای گل به گردنش انداخته اند.  

محبوبیت او آنقدر زیاد است که ما پس از گذشت این همه سال آیدین را از یاد نبرده و همه او را در نگاه صمد نیکخواه بهرامی برادر کوچکترش جست و جو می کنیم که تنها یادگاری به جا مانده از او در بسکتبال ایران است. به دلتنگی خو گرفته ایم. به این که هرسال و در هر بازی دلتنگ او باشیم. 9سال است که ما ستاره مان را به آسمان بازگردانده ایم اما هنوز سوسوی نورانیاش را از دور می بینیم. ستاره ای به نام آیدین، "روشنایی" که هرگز خاموش نمی گردد.