خدایا! دلم تنگ است. هم جاهلم هم غافل! نه در جبهه سخت می جنگم نه در جبهه نرم.کربلای حسین(ع) تماشاچی نمی خواهد! یا حقی یا باطل !... راستی من کجا هستم؟

به گزارش مرور نیوز، دنیا بوی خون گرفته است؛ ظلمت ظلم ظالم بر عالم، پرده افکنده است. آه ای کودک سوری!... آه ای کودکان یمن و عراق و ای مسلمانان به خون کشیده شده!... قدری تحمل کنید، قدری بیشتر دوام بیاورید.

دستان من یارای کمک به شما را ندارد؛ اما دلم به اندازه تمام شما آتش می‌گیرد.

خدایا! زنده نباشم و نبینم این ظلم را، پنج هزار کودک سوری در آلمان ربوده می شوند؛ به همین سادگی! در کشوری که رئیس جمهور ما غرق خنده است یا در کشوری که ادعای حقوق بشرش گوش عالم را کر کرده است؛ این اخبار، دیگر برای ما طبیعی است.

انگار ما هم مثل BBC و CNN که این اخبار را در ردیف عادی قرار می دهند، ما هم چند ثانیه ای متأثر شویم و دیگر هیچ!

آی بشر!... آی انسان!... فَأَینَ تَذهَبون؟ به کجا می رویم؟ حق، زیر چکمه باطل لگد مال می شود و صدای شکستن پهلوی مادرمان هر روز شنیده می شود و صدای هلهله لشکر شمر گوشمان را از شنیدن صدای «هل من ناصر ینصرنی» اربابمان کر کرده است.

 

چه ستمی، چه ظلمی بالاتر از این می توان کرد؟ مسلمان را سر می برند، می سوزانند، تکه تکه می کنند در مقابل دوربین های جهانی و بعد مخابره می کنند! آن قدر که تو می بینی؛ اما چشمانت را عادت می دهند.

 

خدایا! دلم تنگ است. هم جاهلم هم غافل! نه در جبهه سخت می جنگم نه در جبهه نرم.

 

کربلای حسین(ع) تماشاچی نمی خواهد! یا حقی یا باطل !... راستی من کجا هستم؟

 

خدایا! یا مرا از زمین بردار، یا دست من زمین گیر را بگیر! گناه، غرقمان کرده و غفلت، دلمان را سیاه کرده؟

 

نشانه اش را می خواهی؟ همین بی تفاوتی است!

حیوان اگر ببیند می رنجد ولی انسان به جایی می رسد که نمی رنجد! خدایا کمکم کن! مرا آزاد کن از بند نفسانیت و هوسها!

خدایا بنده تو که باشم، آزادترین مخلوقم!

برگرفته از کتاب «تاثیر نگاه شهید»

روایتی از زندگی شهید مدافع حرم عباس دانشگر